امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

سیب بهشتی من

نه ماهگی نازنینم

           دردانه ام سلام، سلامی به بلندای آسمان و به وسعت زمین پروردگار زمین و آسمان. می نگارم لحظه ای که در آن لحظه تو در خوابی و من برای عزیز جانم می نگارم. وجودم سرشار از وجود نازت هست، وجودی که خدا در کالبد آن روح دمید و من مسکن آن روح شدم. لبخندی به توبخشید که با آن لبخند، لبهایمان خندان شد و گریان شد چشمانمان با گریه ی تو بر چشم. اشک شوق حلقه زد بر دو دیده ی من با شوق تو  بر با من بودن. ابری شد و بارید دو چشمم، آن لحظه که در آن آمد دنیا فرزند.                         &...
29 مهر 1393

چهار ماهگی

    امروز اولین روزیه که می خواهم واسه پسر گلم مطالبی واسه خاطره شدن بنویسم. سه روز دیگه پسرم پنج ماهش تموم میشه وای که چه زود گذشت مثل برق. انگار دیروز بود که صدای گریه شیرینتو واسه اولین بار شنیدم منم همراه تو اشک شوق ریختم . اشک تو واسه اومدنت بود که نمی خواستی وارد این دنیای پر از هیاهو بشی اشک منم واسه اومدنت بود که میخواستم هر چه زودتر در آغوشت بکشم . الان که مشغول نوشتنم صدای جیغ کشیدنات کوشمو نوازش میده. وای که چه صدای دلنوازیه. بعضی وقتا اونقدر بلند جیغ میزنی که صدات میگیره و من میترسم که خدایی نکرده آسیبی به گلوت برسه. وقتی میخواهیم فیلم ببینیم جیغ میکشی فدای سرت فیلم چیه صدای تو برام موندنیه. وقتی میخواهیم با تلفن حر...
29 مهر 1393

یک ماهگی

پسر عزیزم امیرعلی در صبح جمعه ی ۲۶ اسفند ماه، سال ۹۰ ، ساعت ۹:۳۰  در بیمارستان شهریار تبریز ، وقتی برف های آخر سال بوی بهار را می ربودند و همچنان می باریدند، چشم به جهان گشود و عید را برایمان به ارمغان آورد.  وزن دلبندم موقع تولد سه کیلو و نیم،  قد ۵۰ سانتیمتر، و دور سرش ۳۶/۵ بود.                                   ...
29 مهر 1393
1